Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-01@23:22:40 GMT

(ویدئو) افخمی: دوره «می‌تو» گذشته و به هشتگ «من بی‌‍ناموسم» رسیده

تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۹۷۸۷۲

(ویدئو) افخمی: دوره «می‌تو» گذشته و به هشتگ «من بی‌‍ناموسم» رسیده

‍‍‍‍‍‍

بهروز افخمی با اشاره به اینکه قصد داشته فیلم «استاد» را با موضوع جنبش «می‌تو» به شکل کمدی بسازد گفت که استخاره‌های خیلی خوبش از قرآن، او را به ساخت و همکاری در این فیلم به عنوان تهیه‌کننده ترغیب کرده است.

به گزارش ایسنا، نخستین نشست پرسش و پاسخ جشنواره چهل و یکم فجر در روز ۱۲ بهمن برای یکی از فیلم اولی‌های این دوره از جشنواره با نام «استاد» بود که به جنبش "می‌تو" اشاره داشت و شواهدی از یک سوژه و هنرمند خاص هم در آن مشاهده می‌شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این نشست که با تاخیر و نیز با حضور بهروز افخمی تهیه‌کننده، عماد حسینی کارگردان، هدیه حسینی نژاد وسجاد بابایی از بازیگران فیلم برگزار شد، حسینی درباره فیلمش گفت که موضوع فیلمش جهانی و مواجهه قدرت با زنان است که از یک سال قبل در کشور ما هم این موضوع و طرح آن داغ شده است.

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

افخمی درباره این فیلم گفت: خودم اولین بار بود فیلم را به این شکل دیدم و آن را فیلم گرمی دیدیم و خوشم آمد. البته شنیدم مخاطبی هم از سالن خارج نشد و وقتی می‌شنویم بعضی‌ها به عنوان ژست روشنفکری از سالن فیلم بیرون می‌روند اما برای این فیلم چنین اتفاقی نیفتاد، خوشحال شدم.

او افزود: من در این فیلم کاری نکردم و نزدیک فیلمبرداری بود که به گروه ملحق شدم. در واقع جانشین مجید رجبی‌معمار به عنوان تهیه‌کننده شدم و او بود که به عماد حسینی کمک کرد تا اولین فیلمش را بسازد؛ من یک جورایی در این موقعیت سواستفاده چی بودم.

وی درباره کارکرد و تاثیر این فیلم برای رفع فساد در سینما گفت: من فکر نمی‌کنم کار فیلم برطرف کردن فساد در سینمای ایران باشد. گرچه از نگاه عده‌ای این فساد را ما از خودمان درمی‌آوریم و اصلا چنین چیزی وجود ندارد.

افخمی با یادآوری اینکه خودش یک زمانی گفته بود دوره فیلمهای آپارتمانی گذشته ولی این فیلمش در فضایی بسته می‌گذرد، گفت: برای خواندن فیلمنامه استخاره کردم خیلی خوب آمد، چون اول گفتم دوره‌ی این موضوع (می‌تو) گذشته و دوران هشتگ "من بی‌ناموسم" رسیده است. بعد فکر کردم فیلم را با این موضوع به کمدی تبدیل کنیم که تا زمان جشنواره فجر، دوران آن هم گذشته است. اما به صفحه ۷۰ فیلم‌نامه که رسیدم دوباره استخاره کردم باز هم خیلی خوب آمد و به نظرم قرآن وعده خیلی خوبی داشت می‌داد. به عماد (کارگردان) هم گفتم که نمی‌دانم چرا این فیلم را می‌سازم ولی در آخر بدون کمک هیچ نهاد دولتی و نیمه دولتی و خصوصی آن را ساختیم.

این تهیه‌کننده همچنین گفت که مخارج فیلم سه و نیم تومان شده و برخی عوامل درصدهایی از ساخت را برعهده گرفتند تا امکان تولید فیلم مهیا شود.

بهروز افخمی درباره احتمال جایزه گرفتن فیلمش گفت: من برای جایزه جشنواره اهمیت قائل نیستم چون می‌تواند با یک رای جابجا شود ولی عماد حسینی باید خوشحال شود اگر فیلمش در چند بخش کاندیدا شود.

منبع: فرارو

کلیدواژه: بهروز افخمی سینمای ایران فیلم سینمایی استاد تهیه کننده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۹۷۸۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فقط یکی از معلم‌ها می‌داند

‌خبرگزاری مهر، گروه مجله _ مرتضی درخشان: اینکه یک پسر در آینده چه‌کاره می‌شود را می‌توان اول از همه از خودش پرسید و پاسخی که دریافت می‌کنید اغلب خلبان، پزشک یا مهندس است. البته ضمن احترام به صنف «لاستیک فروشان»، این قاعده، استثنائاتی مثل آن لاستیک فروش محترم هم دارد؛ اما این پاسخ اصلاً معتبر نیست، شما باید از افراد دیگر هم بپرسید، هرچند، در آنها هم پاسخ کلیشه‌ای بسیار دیده می‌شود.

مثلاً در زمان ما پدر و مادرها مصرّاََ معتقد بودند که ضمن احترام به شغل شریف «حمالی»، ما نهایتاً حمال می‌شویم که البته بعضی اعتقاد داشتند که همان موقع حمال هستیم که البته با پیشرفت تکنولوژی و آشنایی پدر و مادرها با مشاغل جدید امروزه این رویه تغییر کرده و بخصوص مادرها معتقدند که بچه‌ها «یک چیزی» می‌شوند که آن یک چیز حتماً حمال نیست.

خاله‌ها و دایی‌ها معتقد بودند که این بچه هوش سرشاری دارد و ضمن احترام به «یک جایی»، یک روز این بچه به یک جایی می‌رسد! البته اگر شما رقیب فرزندان آن‌ها بودید ضمن احترام به «هیچ جا» شما به هیچ جا نمی‌رسیدید.

عموها و عمه‌ها خیلی متأثر از رفتار پدر و مادر شما آینده شما را ترسیم می‌کردند و اگر شما را دوست داشتند می‌گفتند که این بچه خیلی «باهوش» است و ضمن احترام به مقام شامخ «پدر»، یک روزی مثل پدرش یک چیزی می‌شود، اما اگر پدر شما و همسرش را دوست نداشتند، ضمن احترام مجدد به مقام شامخ «پدر» می‌گفتند، این هم مثل پدرش هیچ چیز نمی‌شود.

بهترین روش برای فهمیدن آینده فرزندان، جست‌وجو در بین معلم‌های مدرسه بود. نه اینکه معلم‌ها بدانند؛ اما یکی از معلم‌ها معمولاً می‌فهمید. شما باید بگردید و برای هر دانش‌آموز آن معلم خاص را پیدا کنید.

از نظر مشاوران مدرسه که همه دانش‌آموزان اگر با همین روند ادامه بدهند ضمن احترام به «مشکلات جدی»، در آخر سال به مشکلات جدی بر می‌خورند. معلم‌ها هم اغلب معتقدند که ضمن احترام به «زندانیان و خلافکاران»، دانش‌آموزان آخرش از راه به‌در می‌شوند و از این حرف‌ها! اما یک معلم هست که انگار همه‌چیز را می‌فهمد، یکی که هر دانش‌آموز یکی برای خودش دارد و مال من «علیرضا افخمی» بود؛ معلم ریاضی سال اول دبیرستان.

من استعداد خاصی در فیزیک، هندسه و ورزش داشتم، خودم در کودکی فکر می‌کردم که فضانورد بشوم، در راهنمایی تصورم این بود که مدیر یک جایی خواهم شد، اما در دبیرستان، وقتی آقای افخمی به ما موضوع تحقیق داد که یک جوان چه خصوصیاتی باید داشته باشد، وقتی نتیجه کارها را بررسی کرد و به کلاس برگشت از یک ساعت و نیم زمان کلاس، حدود یک ساعت در مورد تحقیق من صحبت کرد. نه اینکه از تحقیق خوشش آمده باشد، نه! از یک جمله خوشش آمده بود. من یک جایی از این تحقیق برای نقل قول از پدرم نوشته بودم: «پدرم می‌گوید…» و همین جمله شده بود موضوع کلاس ما!

اصلاً قواعد تحقیق را رعایت نکرده بودم، حتی حرف مهمی هم در تحقیقات من نبود. علیرضا افخمیِ جوان، که خیلی لاغر بود و ریش کوتاه یک دستی داشت از این شکل نقل قول من خوشش آمده بود. او همان معلم من بود که فهمید قرار است چه‌کاره شوم، اما من همیشه با او «ارّه بده و تیشه بگیر» بودم. نهایتاً روزی که فهمیدم او درست فهمیده بود، دوست داشتم اینها را برایش بنویسم و بخوانم، اما سرطان این حسرت را به دل من گذاشت و آقای افخمی را توی بیمارستان پیدا کرد و با خودش برد.

خیلی دوست نبودیم، اما می‌توانستیم در پیری دوستان خوبی باشیم. مثل بعضی‌ها که این روزها دوستان خوبی برای هم شدیم. «علیرضا افخمی» خیلی شاگرد داشت، حتی شاید وقتی بعد از مدت‌ها من را می‌دید نمی‌شناخت، اما من فقط و فقط یک افخمی داشتم…

کد خبر 6094247

دیگر خبرها

  • بهروز افخمی و خاطرات یک بازپرس دادگستری
  • رشد ۴۳ درصدی میزان بارش ها در استان یزد
  • رشد ۴۳ درصدی میزان بارش در استان یزد
  • فقط یکی از معلم‌ها می‌داند
  • انتقال ۳ میلیارد و ۸۵۰ میلیون لیتر سوخت مایع به نیروگاه‌های کشور در سال گذشته
  • هشتگ آزادی بیان
  • بهروز افخمی «کاغذ شطرنجی» را تهیه می‌کند
  • عکس جنجالی از یک مراسم که برای بهروز افخمی دردسر شد!
  • لحظات خداحافظی غم‌بار بستگان با شهدا در رفح+ فیلم
  • شمار شهدای غزه به ۳۴ هزار و ۴۸۸ نفر رسید